دينادينا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

دنیای قشنگ ما دینا خانوم

براي دخترم دينا

آهوی گریزپای من دختر ناز وزیبای من هر سپیده دم با پرتو خورشیدچهره ات در آسمان دلم آغاز می گردد. تبسم نگاهت خواب را  از چشمانم می رباید. وقتی غنچه ی لبانت را می گشایی گویی دریچه ای از بهشت به رویم گشوده است . بوسه بر گونه ی نرم وبی ریایت شوق زیستن را در من می پروراند ای گل من نگاهت در بوته ی چشمانم تصویری از بالا ترین هدیه های پروردگار است. دوستت دارم   ...
12 خرداد 1391

کوکوی 3 طبقه

مواد لازم: سبزی کوکویی ۲۰۰ گرم + یه حبه سیر رنده شده هویج ۱ عدد متوسط سیب زمینی ۱ عدد متوسط گوشت چرخکرده ۲۰۰ گرم پیاز رنده شده یک عدد کوچک ۳ عدد تخم مرغ آرد ذرت روغن،ادویه و نمک مقداری   طرز تهیه: سبزی کوکویی را با یه قاشق آرد ذرت و یک تخم مرغ خوب مخلوط کرده کنار میگذاریم. هویج و سیب زمینی رو رنده میکینم و با یک تخم مرغ مخلوط میکنیم و این را هم کنار میگذاریم. گوشت چرخ کرده را با پیاز رنده شده مخلوط کرده تخم مرغ و یک قاشق غذاخوری آرد ذرت را به آن اضافه میکنیم. تو یه قالب کوچیک که با روغن مایع آغشته کرده ایم مواد رو به ترتیب و با دقت قرار میدهیم و در فر میگذاریم. ...
5 خرداد 1391

دينا به همراه حناي گلم

چند روز پيش باباي دينا ميره به باباي حنانه جون سر بزنه كه حنانه دست دينا رو ميگيره واصرار ميكنه با همديگه بازي كنن وبابايي هم ازشون عكس ميگيره   اين عكس پاييني هم هليا جون عمه ،دختر دايي ديناست ...
4 خرداد 1391

تولد همسري+عكس

سلــــــــــــــــــــــــــام تولـــــــــــــــد تولـــــــــــــــد    تولـــــــــــــــد  امروز با شکوهترین روز هست روزی که آفریدگار تو را به جهان هدیه داد     و من میترسم به تو تبریکی بگویم که شایسته تو نباشد به زمین خوش آمدی فرشته ی مهر و زیبایی تولدت مبارک       چه لطيف است حس آغازي دوباره ... چه زيباست رسيدن دوباره به روز زيباي آغاز نفس كشيدن ... و چه اندازه عجيب است ... روز ابتداي بودن ... وچه اندازه شيرين است امرو...
4 خرداد 1391

بازي و اسباب بازي براي كودك يازده ماهه به مناسبت 11 ماهگي دينا

كودك اكنون با سرعت حيرت آوري در حال رشد و يادگيري است. هر پيشرفتي را كه ديديد با صداي بلند تشويق كنيد.اين كار به فرزندتان كمك مي كند كه باور كند آنچه دارد انجام مي دهد كار بزرگي است.   كودك در اين سن چگونه بازي مي كند؟ -         او مي تواند بدون نياز به كمك بايستد و در كنار مبلمان سينه خيز برود. -         من من هاي او كم كم به حرف زدن تبديل مي شوند. -         او مي تواند خود را بالا كشيده و با تعادل بنشيند. -         او درك مي كند كه اشياء كوچك تر در اشيائ ب...
31 ارديبهشت 1391

رفتن دينا به حمام كرناسيون يا موزه مردم شناسي دزفول

حمام کرناسیون (موزه مردم شناسی) که به شماره ۸۴۷۷ در ردیف آثار ملی ایران به ثبت رسیده ، یکی از بناهای زیبای معماری دوره قاجاریه در دزفول در مرکز محله کرناسیون در شمالی ترین قسمت بافت قدیم قرار گرفته است. مرمت این بنا از سال ۸۲ آغاز شد و در سال ۱۳۸۵ به موزه مردم شناسی دزفول تبدیل گردید. در این موزه انواع آداب و رسوم و مشاغل سنتی دزفول به نمایش گذاشته شده است. همچنین در قسمت گرمخانه آثار فلزی دیدنی و دست نوشته هایی از شخصیت های دزفول قرار گرفته است. از ویژگیهای انحصاری این بنا که آن را حائز اهمیت فراوان نموده قرارگیری در میان مجموعه ای از بناهای با ارزش شامل خانه های قدیمی بزرگ، مسجد و همچنین مقبره یکی شعرا و عرفای بزرگ دزفول به نام سید ع...
29 ارديبهشت 1391

حرف هايي از جنس........

زن عشق می کارد و کینه درو می کند ... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر. می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی! برای ازدواجش (در هر سنی) اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی ... در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ... او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی! او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ... او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ... او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ... او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...؟ و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد .....
28 ارديبهشت 1391

اين روزاي دينا

سلام دختر گلم ميدونم كه اين روزا خيلي دير به دير آپ ميكنم منو ببخش آخه فرصت نميكنم كه خيلي پاي نت بشينم وبنويسم يا مدام با شما وقتم پر يا اينكه ميشينم پاي دار قالي واز تابلو فرشم ميبافم.(قابل توجه دوستاي گلم من يه تابلو فرش كوشولو با نقشه وان يكاد دارم ميبافم يه وقت فكر نكنيد دارم فرش دوازده متري ميبافم) كه اونم بايد وقتي تو خوابي بشينم پاش چون اگه بيدار باشي مدام نخ دار رو ميكشي وتارو پوداشو پاره ميكني واين طوريه كه خيلي وقت آزاد ندارم كه پاي نت بشينم اما اين روزابدون كمك ما چند قدم راه ميري ماما=مامان تقريبا به هر چيز خوردني ميگي =مم باب=بابا بيه=بيا وقتي هم سوار تابت ميشي وقتي برات تاب تاب عباسي رو ميخونم خودتم سعي ميك...
28 ارديبهشت 1391