دينادينا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

دنیای قشنگ ما دینا خانوم

نام گزاري شقايق به نام گل هميشه عاشق

شقایق گفت  با خنده ؛ نه تب دارم ، نه بیمارم اگر سرخم چنان آتش ، حدیث دیگری دارم  گلی بودم به صحرایی ، نه با این رنگ و زیبایی نبودم آن زمان هرگز ، نشان عشق و شیدایی       یکی از روزهایی ، که زمین تب دار و سوزان بود و صحرا در عطش می سوخت ، تمام غنچه ها تشنه و من بی تاب و خشکیده ، تنم در آتشی می سوخت ز ره آمد یکی خسته ، به پایش خار بنشسته و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود ز آنچه زیر لب می گفت : شنیدم ، سخت شیدا بود نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش افتاده بود ، اما طبیبا...
25 فروردين 1391

دنياي دينا+عكس

خاطرات نوروز ديناي عزيزم سلام مادري.دختر نازم الهي قربونت برم كه هر چي بيشتر زمان ميگذره شيرين تر ميشي ومنم بيشتر عاشقت ميشم .امسال اولين نوروزي بود كه تو ،توي جمع عشقولانه ي  ما بودي (البته به جز پارسال كه تويه شمم ماماني خواباي طلايي ميديدي)روز اي اول كه به خونه ي اقا جون رفته بوديم غريبي ميكردي ونه بغل كسي ميرفتي ونه به كسي بوس ميدادي ،خلاصه برنامه ها داشتيم............شب اولي كه به كرمانشاه رسيديم خبردار شديم كه دايي فرهاد صاحب يه ني ني خوشمل وخواستنني مثل خودت شده .وبه همين خاطرم هنوز نرسيده به خونه بابايي ازم خواست كه فوري بريم بيمارستان وني ني شونو ببينيم ،واين طوري شد كه تو رو پيش علير ضا وفاطيما وخاله جوني جا گذاشتيم وخودمون ...
25 فروردين 1391

مريضي دينا

ببخشيد ماماني كه دير به دير برات مينويسم اخه چند روزيه كه بد جور مريض شدي و حال نداري     . مدام سرفه هاي وحشتناك ميكني وبد غذا شدي .منم  مدام دل شوره دارم ونگرانم كه نكنه همين جوري بد غذا بموني واز اشتها بيوفتي .چند روز پيشم كه بردمت براي قد ووزن 100گرم از ماه پيش هم كمتر داشتي ومنم ...........    انشالله كه زودتر بهتر بشي وروي روال عادي بيفتي نگرانم............ ...
24 فروردين 1391

رفتار تغذیه ای با كودك

در بسیاری از جوامع، تغذیه مترادف با مراقبت است. لغتNurture به زبان انگلیسی به معنی پرورش، تربیت، تغذیه،غذا، پروردن و بزرگ كردن است.   بی شك برای رشد و تكامل طبیعی شیرخوران و كودكان خردسال نه تنها باید نیازهای اساسی جسمی ( تغذیه، بهداشت، پوشاك، سرپناه، ایمنی) را تامین كرد بلكه نیازهای روانی، اجتماعی (عاطفی) آن ها نیز باید برآورده شوند. وجود مادر یا فردی كه بتواند ارتباط حاكی از محبت و اعتماد با كودك برقرار كند، امری اساسی در تغذیه ی مناسب كودك و رشد و تكامل اوست. شیوه های رفتاری مادر در زمان غذا دادن به كودك اگر مادر در زمان  تغذیه  كودك سعی كند موارد زیر را عایت كند ، می تواند در تغذیه ی كودك خود موفق باشد...
23 فروردين 1391

اولين مطلب سال 91

سلام به همه ي دوستاي عزيزم كه تو اين مدت با كامنتا شون حسابي شرمند هام كردن .از همگي ممنونم وايشالله كه سال پر خير وبركتي براي خودتون وخانواده اتون باشه  .ما تاز ه از سفر برگشتيم به همين خاطر نتونستم تويه تعطيلات بهتون سر بزنم .وهم اينكه نتمون تموم شده وهنوز وقت نكرديم كه بريم وشار‍‍ژش كنيم بازم از همگيتون ممنونم وحتما بهتون سر ميزنم
16 فروردين 1391

سال نو مبارک

سلام دوستای گلم،ببخشید که یه خورده دیر شد برا تبریک سال نو.  اخه نتمون قطع شده بود و چند روزی هم زودتر از موعد مقرر عازم سفر شدیم .امروزم خونه عموی دینا بودیم وفرصت کردم که وبمون رو به روز کنم خلاصههههههههههههههه سال نوی همگیتون مبارک   ...
2 فروردين 1391

حدیث قدسی

به نام الله حيفم اومد اين مطلبو براتون نزارم: باری تعالی در حدیث قدسی می فرمایند: من شش چيز را در شش جا قرار دادم، ولي مردم آن را در شش جاي ديگر طلب مي كنند وهرگز به آن نميرسند: من علم را در گرسنگي قرار دادم ، ولي مردم آن را در سيري دنبال مي كنند. من عزت را در نماز شب قرار دادم ، ولي مردم آن را در دستگاه سلاطين مي جويند. من ثروت را درقناعت قرار دادم ، ولي مردم آن را در كثرت مال طلب مي كنند. من استجابت دعا را درلقمه حلال قرار دادم ، ولي مردم آن را در قيل و قال دنبال مي كنند. من بلند مرتبگي را درتواضع قرار دادم ، ولي مردم آن را درتكبر مي طلبند.  من راحتي را در بهشت قرار دادم ، ولي مردم آن را دردنيا طلب مي كنند. ...
20 اسفند 1390

ماجرای قهر کردن گنجشک با خدا

روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از  خدا می‌گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می‌گفت: می آید؛  من تنها گوشی هستم که غصه‌هایش را می‌شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می‌دارد. روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از  خدا می‌گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می‌گفت: می آید؛  من تنها گوشی هستم که غصه‌هایش را می‌شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می‌دارد. و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان  چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیج ن...
20 اسفند 1390

داستانی زیبا از حضرت مسیح

حكايتي از زبان مسيح نقل ميكنند كه بسيار شنيدني است. مي گويند او اين حكايت را بسيار دوست داشت و در موقعيتهاي مختلف آن را بيان مي كرد. حكايت اين است: مردي بود بسيار متمكن و پولدار. روزي به كارگراني براي كار در باغش نياز داشت. بنابراين، پيشكارش را به ميدان شهر فرستاد، تا كارگراني را براي كار اجير كند. پيشكار رفت و همه كارگران موجود در ميدان شهر را اجير كرد و آورد و آنها در باغ به كار مشغول شدند. كارگراني كه آن روز در ميدان نبودند، اين موضوع را شنيدند و آنها نيز آمدند. روز بعد و روزهاي بعد نيز تعدادي ديگر به جمع كارگران اضافه شدند. گرچه اين كارگران تازه، غروب بود كه رسيدند، اما مرد ثروتمند آنها را نيز استخدام كرد....
20 اسفند 1390