سفر ما
سلام ،امروز بابایی دینا از اداره تلفن کرد وگفت که باید یه چند روزی رو بریم تهران به خاطر ماموریت .اولش ناراحت شدم چون تازه از کرمانشاه اومدیم
وواقعا حوصله یه سفر دیگه واذیت وازارای توی راهه ونداشتم واسه همینم خیلی دلم گرفت .تو همین فکرا بودم که یاد یه درسی تو کتاب ادبیات دوران دبستان افتادم خانواده اقای هاشمی یادتون اومد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اما سعی میکنم در طول سفر عکسا وخاطرات دینا خانوم رو براتون بزارم فقط نظر یادتون نرهههههههه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی